چه نیاز به پا دارم، وقتی می توانم پرواز کنم!

به گزارش مجله آزمون اول، او را زنی عجیب، هنرمند و قدرتمند می شناختند که البته در تمام عمر از مسائل جسمانی متعددی رنج برد. برای اثبات این ادعا همین کافی که وقتی اولین نمایشگاه انفرادی اش را در مکزیک برگزار کرد، خودش را با آمبولانس به افتتاحیه رساند و تمام عصر را از تختی که در نمایشگاه برای او قرار داده بودند، به گفت وگو با بازدیدکنندگان گذراند.

چه نیاز به پا دارم، وقتی می توانم پرواز کنم!

به گزارش خبرنگاران، آنچه در بالا خوانید در معرفی فریدا کالو (Frida Kahlo)، هنرمند نقاش اهل مکزیک عنوان شده است. او متولد سال 1907 و زندگی هنری، سیاسی و شخصی اش با داستان های زیادی همراه بود. فریدا که از کودکی تا پایان عمر همیشه درگیر مسائل جسمانی بود، این نقصان ها را دلیلی برای محدودیت نمی دانست و حتی زمانی دست به قلمو برد و نقاشی را شروع کرد که مجبور بود برای بهبود مدتی را در رختخواب بماند.

در اواخر عمرش نیز وقتی پای راستش دچار قانقاریا شد و باید به ناچار بر صندلی چرخدار می نشست، یک پای مصنوعی با نقش و نگارهای هنری برای خود سفارش داد. او در وصف حال و هوای آن روزهایش در دفتر یادداشت خود نوشته بود که به پاهایم چه نیازی دارم، وقتی بال برای پرواز دارم. هرچند در آخرین سال حیاتش آنچنان درگیر مسائل جسمی و به دنبال آن روحی شد که به سراغ مواد مخدر رفت و مدتی بعد هم در سن 47 سالگی درگذشت.

پدر فریدا، یک عکاس اهل آلمان بود. او به مکزیک مهاجرت کرد و در آنجا ازدواج کرد. شاید بتوان گفت از آنجا که فریدا اغلب سوژه دوربین پدرش بود، از کودکی شوق به چهره نگاری و خودچهره نگاری آموخت و یاد گرفت که بی حرکت بنشیند و با نگاه نافذ و مقتدرانه خود به دوربین خیره گردد؛ همان نگاهی که در سال های بعد در اغلب خودنگاره هایش تکرار شدند.

او که از کودکی به بیماری فلج اطفال مبتلا شده بود، در دوران نوجوانی در یک موسسه آموزش ملی ثبت نام کرد و در این مدرسه با گروهی از دانشجویان که از نظر سیاسی همفکر او بودند، آشنا شد. او از همان سال ها فعالیت خود را در عرصه سیاست گسترش داد و عضو اتحادیه جوانان کمونیست و حزب کمونیست مکزیک شد و تا سال های پایانی عمرش نیز همچنان فعالیت های سیاسی اش را ادامه داد.

اما یکی از مهمترین اتفاقات زندگی فریدا به 15 سالگی او بازمی گردد؛ زمانی که در تصادفی شدید ستون فقراتش از چند قسمت شکست و رحمش نیز پاره شد؛ اگرچه بعد از دوره ای درمان و استراحت، شرایط جسمانی او بهتر شد، اما دردهای این حادثه تا آخر عمر با او ماند. فارغ از تمام تلخی های جسمی و روحی، این تصادف برای او یک ارمغان هم داشت. زمانی که مجبور بود ماه های متوالی در بستر بماند و بخش زیادی از بدنش گچ گرفته شده بود، فرصت را غنیمت شمرد و شروع کرد به نقاشی کشیدن. یکی از مهمترین آثار او در این دوران خودنگاره های اوست؛ اگرچه این خودنگاره ها که حالا بیش از یک سوم آثار او را تشکیل می دهند تا پایان عمر ادامه داشت تا حال روحی خود را در برهه های گوناگون زندگی به نمایش بگذارد.

ازدواج فریدا با دیه گو ریورا، نقاش معروف مکزیکی از دیگر برهه های مهم زندگی او به شمار می رود. رابطه ای عجیب که بارها با جدایی و دلشکستگی همراه بود، اما تا زمان مرگ فریدا هیچ گاه کاملا قطع نشد؛ البته فریدا در بخشی از خاطراتش از رابطه با ریورا اینگونه یاد می کند که من دو تصادف سخت را در زندگی ام تاب آوردم، یکی تصادف با اتوبوس و دیگری برخوردن به دیه گو.

فریدا در شروع 20 سالگی با دیه گو ریورا 42 ساله ازدواج کرد. دور از انتظار نبود که مادرش با ازدواج آن دو مخالف و پیوند آنها را ازدواج فیل و فاخته توصیف کند. ازدواج آنها با مسائل و دلخوری های زیادی همراه بود و حتی هرکدام در برخی از برهه های زمانی، جدا از هم زندگی می کردند. در سال 1937 هر دوی آنها برخلاف مسائلی که با هم داشتند برای کمک به لیون تروتسکی، کمونیست تبعیدی اهل شوروی و همسرش ناتالیا با یکدیگر همکاری کردند. زمانی که تروتسکی پناهندگی مکزیک را دریافت کرد، به همراه همسرش در خانه آبی (خانه دوران کودکی فریدا کالو) ساکن شد.

سال 1939 فریدا از همسرش جدا شد، اما چندی بعد بار دیگر با هم ازدواج کردند که البته ازدواج دوم نیز به دلیل تنش های زیاد باعث شد تا مدت ها از هم جدا زندگی کنند.

فریدا از جمله هنرمندانی بود که آثارش در دوران حیات با استقبال مردم همراه شده بود. او را زنی عجیب، هنرمند و البته قدرتمند می شناختند. او در سال 1953، اولین نمایشگاه انفرادی خود در مکزیک را برگزار کرد. هرچند که در آن مدت نیز در بستر بیماری بود، اما افتتاحیه نمایشگاه را از دست نداد؛ او با آمبولانس خود را به افتتاحیه نمایشگاه رساند و تمام عصر را از تختی که برای او قرار داده بودند به گفت وگو با بازدیدکنندگان گذراند.

پس از مرگ این نقاش مکزیکی در 1954، به خواسته همسرش دیه گو ریورا، لباس ها، آرایه ها و دیگر وسایل شخصی اش در خانه آبی در حمامی مهر و موم شد. ریورا وصیت کرد که 15 سال پس از مرگش آن را بگشایند، اما خودش چندی بعد درگذشت و آن گنجینه دست نخورده ماند. 50 سال پس از مرگ کالو، در سال 2004، بالاخره این گنجینه باز شد و آلبوم های عکس، لباس ها، تزیینات، لوازم آرایش، داروها و ... این هنرمند در درسترس قرار گرفت و به نمایش عمومی درآمد.

تور سریلانکا: تور سریلانکا | تور ارزان قیمت سریلانکا، تور سریلانکا لحظه آخری، تور کلمبو بنتوتا

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 8 مهر 1400 بروزرسانی: 8 مهر 1400 گردآورنده: quiz1.ir شناسه مطلب: 20592

به "چه نیاز به پا دارم، وقتی می توانم پرواز کنم!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چه نیاز به پا دارم، وقتی می توانم پرواز کنم!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید